یک غزل

ساخت وبلاگ
از جفای آن شبش این دل شکست
قلب غم بارم، درون سینه ، خست
 
بند بست بند گیسویش بدم
وانهادم ، آن ظریف چیره دست
 
دیدمش چون دست در دست رقیب
بند بند پیکرم از هم گسست
 
خواستم از سینه فریادی کشم
جادوی چشمش، دهانم را ببست
 
عهد کردم در پناه ظلم شب
بر سر کویش درآیم ، مست مست
 
آتشی در خانه دل، برزنم 
تا بسوزد هرچه در این خانه هست
 
سرنهم در وادی  بیچارگی
همچو مجنون طی کنم بالا و پست
 
همره خیل فراموشان  شوم
همچو تیری کز کف زه ، جست و رست
 
توبه سازم از مرام عاشقی
داغ بنشانم ، به قلب بت پرست
 
مهدی چنگائی
ترنم عشق...
ما را در سایت ترنم عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6t-eshgh2 بازدید : 269 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 18:33